نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
به گزارش مدیریت ارتباطات شورای اسلامی شهر و شهرداری خوی، این جشن بزرگ به همت سازمان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی شهرداری خوی و با هدف ترویج فرهنگ غدیر و ایجاد نشاط اجتماعی برگزار شد.
در شب اول، پارک صفای منطقه کوی صفا میزبان هزاران نفر از خانواده‌های خونگرم این منطقه بود.
حضور هنرمندان برجسته کشوری، عمو نواب و آقا ماشاالله، به همراه هنرمندان محبوب آذربایجان، جعفر وهاب‌پور و مهدی بابازاده، و اجرای بی‌نظیر مجری توانمند کشوری، امیرمهدی باقری، شور و هیجانی وصف‌ناپذیر به این مراسم بخشید.
محمدرضا پیری، رئیس کمیسیون فرهنگی، اجتماعی و گردشگری شورای اسلامی شهر خوی نیز در این مراسم سخنرانی کرد و به تشریح برنامه‌های فرهنگی شهرداری برای ارتقای سطح فرهنگی شهروندان پرداخت.
در کنار این جشن، غرفه کودک شرکت آب و فاضلاب شهرستان خوی برپا شد و با برنامه‌های آموزشی و جذاب، کودکان را با اهمیت صرفه‌جویی در مصرف آب آشنا کرد و از برگزیدگان مسابقه نقاشی تقدیر شد.
نورافشانی خیره‌کننده، مسابقات شاد و پرهیجان و اجرای برنامه‌های متنوع فرهنگی و هنری، از دیگر بخش‌های این شب خاطره‌انگیز بود.
جشن بزرگ غدیرانه در شب دوم به شهرک ولیعصر منتقل شد و با حضور پرشورتر مردم و همان هنرمندان برجسته، ادامه یافت.
شب دوم نیز با سخنرانی سجاد چهره‌آراء، رئیس شورای اسلامی شهر خوی، جلوه‌ای دیگر از وحدت و همدلی را به نمایش گذاشت و بار دیگر، شور و شعف عید غدیر را در دل‌های مردم خوی زنده کرد.
این دو شب جشن، نه تنها لحظات شادی و نشاط را برای مردم خوی به ارمغان آورد، بلکه نشانه‌ای از همت و تلاش مجموعه مدیریت شهری در راستای ارتقای فرهنگ و ایجاد فضایی پویا و بانشاط برای شهروندان بود.
عطر و بوی غدیرانه، شهر خوی را فرا گرفت
همزمان با هفته نیروی انتظامی، اولین یادواره شهدای فراجا شهرستان خوی با حضور مسئولین استانی و شهرستانی، اعضای شورای اسلامی شهر و شهردار خوی برگزار شد.
رئیس، اعضای شورای اسلامی شهر و شهردار خوی به مناسبت هفته نیروی انتظامی پیام تبریک صادر نموده و این هفته را گرامی داشتند.
رضا موسی خانی معاون امور زیربنایی و ترافیک شهردار خوی گفت: همزمان با بازگشایی مدارس، عملیات آسفالت‌ریزی در ۹ مدرسه خوی به پایان رسید تا دانش‌آموزان سال تحصیلی تازه را در محیطی ایمن‌تر آغاز کنند.
یادش بخیر از وقتی تاتی تاتی راه رفتن را آموختم تا زمانیکه قدم به مدرسه بگذارم شب های چله و دیدارهای نوروزی چشم به در می دوختم که آقا مصطفی شاگرد پدرم به دیدارمان بیاید...